Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «باشگاه خبرنگاران»
2024-04-30@10:23:39 GMT

قوانین جالب خانواده‌ای با ۱۲ دختر و یک پسر!

تاریخ انتشار: ۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۵۹۰۴۷۶

قوانین جالب خانواده‌ای با ۱۲ دختر و یک پسر!

چارلز لوییس پسر یک خانواده ۱۵ نفری است. مردی ۳۶ ساله  که حالا مدیریت یک شرکت بیمه را بر عهده دارد، او می‌گوید: «همیشه ساعت ۵:۳۰ صبح از خواب بیدار می‌شدم تا دوش بگیرم و به ازدحام دختر‌هایی که می‌خواستند به ظاهر خود برسند برنخورم. خواهرهایم همیشه زمان خیلی زیادی را صرف آرایش مو‌ها و صورت شان می‌کردند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

اگر زود از خواب بیدار نمی‌شدم، دیگر خبری از آب گرم نبود و وسط ابری از اسپری مو و عطر خفه می‌شدم.» چارلز چهارمین فرزند یک مسئول پذیرش، تریسی ۵۸ ساله و یک مربی بدنسازی پیت ۶۳ ساله است.

بیشتربخوانید

6 خانواده با زندگی عجیب در دنیا +عکس

تریسی می‌گوید: «بعد از به دنیا آمدن چارلز ما ۴ بچه داشتیم که همگی زیر ۴ سال بودند. اما چند ماه بعد دوباره حامله شدم. فهمیدم عاشق بچه دار شدن هستم.»

تریسی و پیت ۱۳ فرزند دارند: کارلی ۳۹ ساله، تریسی جونیور ۳۸ ساله، سامانتای ۳۷ ساله، چارلز ۳۶ ساله، لیندزی ۳۵ ساله، دنیل ۳۳ ساله، شانتل ۳۲ ساله، شارلوت ۳۰ ساله، جورجیای ۲۹ ساله، کندیس ۲۷ ساله، شانن ۲۴ ساله، شازنی ۲۲ ساله و پورشای ۱۹ ساله. آن‌ها ۲۵ نوه‌ی ۱۸ تا یک ساله هم دارند.

به گفته‌ی تریسی، خواهران چارلز همیشه بر سر او با یکدیگر دعوا می‌کردند: «خواهرهایش عاشق اتو کردن و شستن لباس هایش و مراقبت از او بودند. اگر گرفتار بودم دخترهایم همیشه فوراً به کمکم می‌آمدند. همه شان چارلز را لوس کردند. به او می‌گفتند پرنس چارلز و او هم خواهرهایش را فرشتگان چارلی صدا می‌کرد. این شوخی را هنوز هم می‌کنند.

سامانتا، یکی از خواهران چارلز که ۱۳ ماه از او بزرگ‌تر است به خاطر علاقه‌ی مشترک شان به فوتبال رابطه‌ی ویژه‌ای با برادر خود داشت.

تریسی در اینباره می‌گوید: «آن‌ها همیشه باهم به فوتبال می‌رفتند. حتی حالا هم طرفدار پر و پا قرص تیم تاتنهام اند و همیشه همراه بچه هایشان برای تماشای بازی‌ها می‌روند.»

چارلز اذعان می‌کند که بسیاری از اوقات به خواهرهایش رشوه می‌داد تا وظایف خانگی اش را برایش انجام دهند: «وقتی در ۱۷ سالگی گواهینامه‌ی رانندگی ام را گرفتم فهمیدم می‌توانم از آن برای انجام ندادن کار‌های خانه مثل تمیز کردن دستشویی، جارو کردن خانه یا شستن ظرف‌ها استفاده کنم. اگر خواهرهایم کارهایم را انجام می‌دادند آن‌ها را با ماشین به مدرسه می‌رساندم یا پیش دوست شان می‌بردم. همیشه باهم معامله می‌کردیم.»

چارلز به عنوان تک پسر خانواده‌ی خود این شانس را داشت که یک اتاق جداگانه و اختصاصی برای خود در خانه‌ی چهار خوابه شان داشته باشد. به گفته‌ی تریسی، اتاق چارلز مملوء از پوستر‌های فوتبال بود و رنگ صورتی در آن ممنوع بود.

چارلز می‌گوید: «از همان بدو تولد یک اتاق جداگانه شدم. من تنها بچه‌ی خانواده بودم که اتاق اختصاصی داشت. دو تا از اتاق خواب‌ها برای خواهرهایم بود. دو تا خواهر آخرم هم چند سالی در اتاق خواب پدر و مادر می‌خوابیدند.» چارلز اذعان می‌کند که حریم شخصی در خانه‌ی آن‌ها چیز کمیابی بود.

او می‌گوید: «اتاق کوچکم برایم حکم یک پناهگاه را داشت. خواهرهایم همه شان رابطه‌ی خیلی خوبی باهم داشتند و فقط وقت‌هایی که باهم دعوا می‌کردند یا برای انجام تکالیف مدرسه جا لازم داشتند به اتاق من حسودی می‌کردند.»

به گفته‌ی چارلز او ابتدا «با کوهی از چیز‌های صورتی و باربی» بازی می‌کرد، اما بعداً قطار اسباب بازی، کنسول بازی و کامپیوتر هدیه گرفت که طولی نکشید که خواهرهایش به سراغ آن‌ها آمدند.

چارلز در اینباره می‌گوید: «۱۳ سالم که بود فهمیدم خواهرهایم دائماً می‌آیند و کنسول‌های بازی، کتاب ها، خودکار‌ها و حتی کفش‌های ورزشی اش را قرض می‌گیرند، اما پس نمی‌دهند. مجبور شدم با آن‌ها سختگیرتر شوم. وسایلم را در یک کمد قفل دار می‌گذاشتم و در اتاقم را هم قفل می‌کردم. همیشه به شامپو، ژیلت و سشوارم ناخنک می‌زدند.»

به اذعان چارلز، برای دوری از سر و صدای زیاد خواهرهایش همیشه در اتاقش را می‌بست.

چارلز با همسر خود، مادلین که حالا ۳۳ سال دارد و در سرویس سلامت ملی انگلیس کار می‌کند، در ۱۸ سالگی در یک مهمانی آشنا شد. آن‌ها در سال ۲۰۱۶ با یکدیگر ازدواج کردند و حالا ۳ فرزند دارند: هری ۱۰ ساله، بل ۸ ساله و بتسی ۲ ساله.

چارلز می‌گوید: «خواهرهایم با آغوش باز از مادلین استقبال کردند. او و خواهرهایم خیلی همدیگر را دوست دارند.»

او همچنین می‌گوید: «حالا با ۳ بچه می‌فهمم که پدر و مادرم با بزرگ کردن من و ۱۲ خواهرم چه کار بزرگی کردند. آن‌ها برای داشتن این خانواده‌ی بزرگ از خودگذشتگی‌های زیادی کردند، ولی من و مادلین نمی‌خواهیم دیگر بچه دار شویم.»

لوییس ها، وقتی بچه‌های خانواده کوچک بودند برای بیرون رفتن به دو ماشین ۷ نفره نیاز داشتند. علاوه بر این، هفته‌ای ۵۰ رول دستمال توالت، ۷ لیتر شیر، ۲۴۰ بسته غلات صبحانه، ۳۰ عدد شامپو و نرم کننده‌ی مو و ۷ عدد خمیردندان مصرف می‌کردند.

تریسی که بعد از تولد هر فرزند به سر کار بازمی گشت و پیت که هرگز به کمک‌های دولتی اتکا نمی‌کرد، همیشه حساب شده خرج می‌کردند.

چارلز که حالا در کنار شغل اداری اش، مربی یک تیم فوتبال زیر ۱۰ سال نیز هست، می‌گوید بزرگ شدن در یک خانواده‌ی سختکوش که در آن همه به یکدیگر کمک می‌کردند، به او ارزش کار تیمی و همکاری را یاد داد.

او در اینباره می‌گوید: «ما همیشه با هم روی پروژه هایمان کار می‌کردیم. همیشه به هم کمک می‌کردیم و وقت‌هایی که باید کاری در خانه انجام می‌شد همه مثل اجزای یک ماشین با هم کار می‌کردیم.»

چارلز همچنین می‌گوید: «من آرامش نسبی خانواده‌ی کوچک‌تر خودم را دوست دارم، ولی دورهمی‌های خانوادگی مان با خواهرهایم همیشه عالی است. مثل همان قدیم‌ها است.»

خواهران چارلز همگی در نزدیکی یکدیگر زندگی می‌کند و چارلز می‌گوید اگر به کمک یا صحبت با خواهرهایش نیاز داشته باشد همیشه یکی از آن‌ها در دسترس است.

به گفته‌ی چارلز، او و پدرش وقت‌هایی که به یک خلوت مردانه نیاز داشتند با همدیگر به دیدن بازی‌های تیم تاتنهام می‌رفتند، با این حال، زمانی که خودش فوتبال بازی می‌کرد خواهرانش بزرگ‌ترین حامی او بودند.

او در اینباره می‌گوید: «وقت‌هایی که خانواده ام برای دیدن بازی ام می‌آمدند انگار یک گروه اختصاصی تشویق کننده داشتم. خواهرهایم با همه‌ی وجود جیغ می‌کشیدند.»

او می‌گوید عاشق خانواده‌ی بزرگ خود و خواهرهایش است و هر زمان به راهنمایی خواهرانه نیاز داشته باشد ۱۲ انتخاب دارد.

منبع: روزیاتو

باشگاه خبرنگاران جوان وب‌گردی اخبار داغ

منبع: باشگاه خبرنگاران

کلیدواژه: عجیب ترین ها خانواده وقت هایی خانواده ی گفته ی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۵۹۰۴۷۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

سرگذشت غم‌انگیز نخستین زن بازیگر سینمای ایران

دهم اردیبهشت‌ماه سالروز درگذشت بازیگری است که نه تنها به عنوان نخستین هنرپیشه زن ایرانی شناخته می‌شود بلکه از منظری دیگر او را اولین قربانی در ناتوانیِ بومی کردنِ تفکر مدرن در سینمای ایران می‌دانند. صدیقه (روح‌انگیز) سامی‌نژاد بازیگر فیلم «دختر لر» پس از نقش‌آفرینی در نخستین فیلم خود آنقدر سختی دید که هرگز حاضر به تکرار این تجربه نشد.

نام روح‌انگیز سامی‌نژاد که متولد سال ۱۲۹۵ در کرمان بود، با بازی در نقش «گلنار» در فیلم «دختر لُر» برای همیشه در تاریخ سینمای ایران باقی مانده است. «دختر لر» نخستین اثر ناطق سینمای ایران است و در سال ۱۳۱۲ توسط خان‌بهادر اردشیر ایرانی و عبدالحسین سپنتا ساخته شد.

با پخش «دختر لر» در سینما‌ها که با استقبال فراوانی هم روبرو شد، سامی‌نژاد به شهرت رسید، اما بعد سرنوشت بسیار تلخی پیدا کرد. 

فریدون جیرانی سال ۱۳۸۹ در دورانی که پخش یک مصاحبه با فریماه فرجامی بعد از سال‌ها بی‌خبری و با تصاویری تکان‌دهنده از این ستاره سال‌های دور سینما واکنش‌های تندی را به دنبال داشت، در مطلبی بیان کرد: زندگی بازیگران در سینمای ایران تلخ است و این فقط مربوط به سال‌های پس از انقلاب نیست. از ابتدای ورود سینما به ایران این سرگذشت تلخ تکرار شده است. ۱۳ اردیبهشت سال ۱۳۷۶ یک روز صبح به دفتر مجله سینما زنگ زدند و گفتند روح‌انگیز سامی‌نژاد مُرده است. من تا آن روز فکر می‌کردم روح‌انگیز سامی‌نژاد باید سال‌ها پیش مرده باشد.

 به خانه خواهرش عالیه زند تبریزی زنگ زدم و دیدم خبر درست است. رفتم خانه عالیه زند تبریزی و فهمیدم سامی‌نژاد بعدازظهر چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۷۶ در سن ۸۶ سالگی در تنهایی مرده و روز پنج‌شنبه ۱۱ اردیبهشت در قطعه ۳۴ ردیف ۴۴ شماره ۴۶ در جایی گمنامی خاک شده است. رختخواب سامی‌نژاد وسط خانه بود. تنها میراث این اولین بازیگر سینما یک کیسه نایلونی بود و داخل آن یک بسته سیگار، یک شناسنامه و بروشور تانشده «دختر لر».

این کارگردان سینما همچنین گفته بود: من قبل از دیدن این میراث، تصویر سامی‌نژاد را در فیلم تهامی‌نژاد دیده بودم که گریه می‌کرد و دیگر هیچ. «ایران قادری» که یک روز سرشناس‌ترین بازیگر تماشاخانه تهران بود، چه شد؟ چگونه مُرد؟ چه کسی خبر داشت؟ و خیلی‌های دیگر. ریشه سرگذشت تلخ بازیگران در سینمای ایران را باید در جامعه‌ای جستجو کرد که نتوانسته است تفکر مدرن را بومی کند و در خود حل نماید. متاسفانه اولین قربانیان این ناتوانی بازیگران زن سینما بودند.

عباس بهارلو – مورخ و پژوهشگر سینما – در سال ۱۳۸۱ مطلبی درباره این بازیگر نوشته بود که در بخش‌هایی از آن آمده است: وقتی در سال ۱۳۱۲ فیلمِ «دختر لر» ساخته مشترک خان‌بهادر اردشیر ایرانی و عبدالحسین سپنتا، که صدیقه سامی‌نژاد در آن نقش «گلنار» را بازی می‌کرد، در تهران نمایش داده شد، در میان مردمی که برای بار نخست سیمای یک زن ایرانی را بر پرده سینما دیده بودند واکنش‌های ناگواری برانگیخت، که به‌درستی روشن نیست ــ و احتمالاً هیچ‌گاه نیز معلوم نخواهد شد ــ که آیا خانم صدیقه سامی‌نژاد تصوری از آن واکنش‌ها در ذهن داشته است یا خیر، و آیا اگر می‌داشت حاضر به ایفای نقش در آن فیلم می‌شد؟

گفته می‌شود که در آن مقطع آوانس اوگانیانس نیز کوشش‌هایی را در زمینه ساخت فیلم انجام می‌داد و در این‌باره بهارلو ادامه داده است: به‌موازات فعالیت‌های سخت‌کوشانه اوگانیانس در ایران، عبدالحسین سپنتا و خان‌بهادر اردشیر ایرانی نیز برای ساختن نخستین فیلم مشترک در هندوستان در جست‌وجوی بازیگر زنی بودند که زبان فارسی بداند و نقش «گلنار» را در فیلم «دختر لر» بازی کند. تا قبل از دوره پهلوی‌ِ اول بازی زنانِ مسلمان در نمایش‌ها و تعزیه‌ها ممنوع بود و بازیگران زنی که در این سال‌ها در فیلم‌های اوگانیانس و مرادی ایفای نقش می‌کردند مانند مادام سیرانوش، لیدا ماطاوسیان، ژاسمین ژوزف، زما اوگانیانس و آسیا قسطانیان (کوستانیان) از بانوان ارمنی بودند که اکثر آنها از صحنه تئاتر به سینما آمده بودند، به‌همین دلیل موانع کم‌تری بر سرِ راه خود داشتند.

سپنتا موفق شد صدیقه (روح‌انگیز) سامی‌نژاد، همسر یکی از کارکنان کمپانی امپریال فیلم بمبئی، را که از سیزده سالگی از کرمان به هندوستان رفته بود مجاب کند و با این توضیح که نام او به‌عنوان نخستین بازیگر زن در تاریخ سینمای ایران ثبت خواهد شد ــ که شد ــ موافقت او و شوهرش، دماوندی، را برای بازی در فیلمش جلب کند. بدین ترتیب گروه هندی ـ ایرانی عبدالحسین سپنتا و اردشیر ایرانی کار خود را در هندوستان آغاز کرد. «دختر لر» نخستین بار در سی‌ام آبان ۱۳۱۲ در دو سینمای مایاک (دیده‌بان) و سپه بر پرده آمد، و نمایش آن، سال بعد از دوم مردادماه ۱۳۱۳ در سینما مایاک تکرار شد، و پس از یک ماه از چهارم آذر نمایش آن در سینما سپه به مدت پنجاه روز ادامه یافت.

 سپس با یک دو هفته وقفه در همین‌سینما از نو بر پرده رفت. استقبال از فیلم بسیار پُرشور بود و حتی «مادر بزرگ‌های خیلی پیر» هم رفتند تا سرگذشت «دختر لر» را به‌چشم ببینند. ایفای نقش گلنار در «دختر لر» موجب شد که صدیقه سامی‌نژاد چنان انگشت‌نما و زبانزد خاص و عام شود که هم با دشنام روبرو شد و هم با تشویق برخی مردم در شهر‌های مختلف.

سامی‌نژاد در سال ۱۳۴۹ یعنی ۳۷ سال پس از نمایش «دختر لر»، در مستندی از محمد تهامی‌نژاد با نام «سینمای ایران از مشروطیت تا سپنتا» حضور یافت و به روایت زندگی دشوار و پر از رنج خود پرداخت.

از تهامی‌نژاد نقل شده است‌: اغلب به‌طور کنترل‌نشده‌ای می‌خندید و در حالی‌که اشک در چشمانش حلقه زده بود به من گفت که هنگام اقامت در هند ایرانی‌های متعصب او را مورد ضرب‌وشتم قرارمی‌دادند و حتی بطری به‌طرفش پرتاب می‌کردند. به‌طوری‌که همواره مجبور بود همراه با محافظ از استودیو امپریال فیلم خارج شود.

درباره این چهره مستند دیگری با نام «روح‌انگیز سامی‌نژاد» به کارگردانی مجید فدایی نیز ساخته شده که در ارتباط با زندگی نخستین بازیگر زن سینمای ایران و ایفاگر نقش «دختر لر» است.

سامی‌نژاد در حالی در ۸۰ سالگی از دنیا رفت که خاطرات زیادی از دورانی که «دختر لر» ساخته شد و حواشی پیرامون آن بازگو نشد. فریدون جیرانی که مطالعات زیادی درباره تاریخ سینما دارد، با بیان اینکه چنین اتفاقی فقط مختص نخستین بازیگران سینما نبوده، در مصاحبه‌ای با ایسنا گفته بود: بسیاری از بازیگران سینما، حرف و تاریخ سینما را با خود به زیر خاک بردند. من بار‌ها به آنها گفته بودم که اجازه بدهید این اطلاعات به نسل‌های دیگر انتقال داده شود، اما بسیاری از آنها به این موضوع توجه نکردند.

قدیمی‌های معروف، بریده‌اند و سعی می‌کنند که صحبت نکنند، چون معتقدند سال‌ها به آنها بی‌لطفی شده است و دل پرگلایه‌ای دارند. مثل ناصر ملک مطیعی که من یک بار از او دعوت کردم تا به خانه سینما بیاید و درباره «چهارراه حوادث» (فیلمی به کارگردانی ساموئل خاچیکیان) صحبت کند و هرچه اصرار کردم موافقت نکرد. فردین هم دق کرد، در حالی که می‌توانست بازی کند.

در یکی از برنامه‌های تلویزیونی هفت، بعد از سال‌ها آقای افخمی گفت که اگر به تاریخ سینما مراجعه کنید می‌بینید که بعد از فیلم «گنج قارون» تعداد سینما‌های تهران افزایش پیدا کرده است بنابراین نمی‌توان نقش فردین را در تاریخ سینمای ایران انکار کرد، اما سال‌ها تلاش شد که این نقش را انکار و حذف کنیم، اما نتوانستیم. برای همین بعد از فوت او تشییع جنازه باشکوهی شکل گرفت. او می‌توانست بازی کند، چرا بازی نکرد؟ اگر بازی می‌کرد چه اتفاقی می‌افتاد؟ در سینمای سی سال اخیر که علی بی‌غمی وجود نداشت، می‌توانست نقش یک پدر را بازی بکند.

منبع: روزیاتو

tags # بازیگر سینما ، سینما سایر اخبار اسرار تکامل آلت‌ جنسی؛ رابطه جنسی انسان‌های اولیه مثل گوریل‌ها بود؟ (تصاویر) «زو»؛ گاو عقیم و غول‌پیکری که توسط انسان‌ها به وجود آمد! (تصاویر) عجیب و باورنکردنی؛ اجساد در این شهر خود به خود مومیایی می‌شوند (تصاویر) کشف پرنده‌ عجیبی که سمت راست بدنش نر است و سمت چپش ماده!

دیگر خبرها

  • سرگذشت غم‌انگیز نخستین زن بازیگر سینمای ایران
  • جست‎جو برای یافتن دختر ۴ ساله در کلاله
  • جدال پدر و دختر بر سر خواستگار آمریکایی | رضایت نمی‌دهم مگر به شرط...
  • دست‌درازی به دختر خردسال توسط پدر | مادر با مفتول شوهرش را کشت!
  • چه کسی ناظر بر ابتذال جاری در آپارات است؟
  • آقای گل پرسپولیس و پیش‌بینی جالب تیم قهرمان!
  • قتل دختر اصفهانی مبتلا به اتیسم به دست مادرش
  • راز قتل دختربچه ۱۱ ساله اصفهانی فاش شد
  • دختر شاعر فلسطینی مانند پدرش کشته شد
  • واکنش یک چهره‌ی سیاسی به تاریخ‌سازی دختر دونده ایرانی